عشق مانند هوا همه جا جاری است 
                    
                                             تو نفس هایت را قدری جانانه تر بکش

چقدر خوبه که همسر آدم بتونه خوب حرف بزنه
چقدر خوبه که همسر آدم نشسته باشه فکر کرده باشه برای استفاده از کلام زیبا در مقابل همسرش
چقدر خوبه که وقتی نیاز به آرامش داری بتونه چنان آرامشی بهت بده که دیگه احساس سنگینی دنیا رو نکنی
اون لحظه ای که فشار مناسبات دنیا و پیچ و خم های دنیا روی دوشت سنگینی می کنه و برای هیچ کسی دوست نداری حرف بزنی بجز همسرت، اون متبحرانه بتونه تو رو بکشونه در آغوش خودش ...
مثلا وقتی که می گی فلان مسائل رو در محیط کار و یا بیرون از منزل و یا برای شغلم و یا با مواجهه با فلان آدم و یا برای هر چیز دیگه ای باهاش مواجه هستم ، بجای اینکه بر گرده بگه مشکل از خودته و یا اینکه بگه خب اونا مشکلی ندارن و یا اینکه اون چیزی رو که مطرح کردی که باهاش مسئله داری رو تکرار کنه و بگه خب مگه چیکار کردن .... یا امثال این چیزا .... 
که بعدشم طرف بریزه بهم و بیشتر از قبل اعصابش ناراحت بشه و بگو مگو بیشتری رخ بده . . .

می تونه بگه انشاالله همه چیزایی که دوست داری، حل می شه ... منم برات دعا می کنم چه الان و چه همیشه ...
ببین عزیزم تو بهشون توجهی نکن، اونا بی توجه ( ممنونم از اون عزیزی که اینو بهم یاد داد ) هستند و دقت نمی کنند که حقوق دیگرانو رعایت کنن ، تو به خدا توکل کن و بگو خدایا من دارم تلاشمو می کنم و از صبح تا شب سعی میکنم که رضایت تو رو جلب کنم ، مطمئن باش خدا کمکت می کنه عزیز دلم ...

فقط اینو برای همیشه بدون ...
همسر تو همیشه در کنار توست و همیشه برای تو و به فکر توست
منو تو در کنار هم با هم غمی نداریم
هر چقدر هم مسائل و مشکلات در زندگی باشه با همدیگه حلش می کنیم و تلاش می کنیم تا به هم آرامش بدیم ...
حالا هم دست شوهرشو می گیره و آروم بوسش می کنه
می گه
عزیز دلم
می دونم که تو برای من و زندگیمون تلاش می کنی
من از تو راضی ام
خدا از تو راضی باشه
می خوای با هم روزی چند آیه نذر کنیم بخونیم که کارهات درست بشه ؟

 

مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟