گروه موضوعی : مختلف
چقر زیباست این نامه و سراسر عشق - فدای امام عزیزمون
شخصیت مردان بزرگ الهی، برخلاف مردم عادی، تکبعدی نیست و وجوه گوناگون دارد. آنان با تهذیب نفس توانستهاند، اضداد را در خود جمع کنند. برای مثال؛ امام خمینی با پشت سر گذاشتن مدارج عالی تعالی انسانی، ظرفیت وجودی خویش را چنان وسیع ساخت که توانست، مفاهیمی چون عرفان، سادهزیستی، جهاد، زهد، سیاست، مدیریت، قاطعیت، عاطفه، سازشناپذیری، انعطاف، فروتنی، عزتطلبی و... را یکجا در شخصیت خویش جمع آورد. ایشان با وجود قاطعیت و سازشناپذیری، روحی لطیف و عواطفی عالی داشت که به اشکال گوناگون، جلوهگر می شد.
به نوشته جامجم، از آن جمله اینکه در فروردین سال 1312 شمسی، که امام عازم سفر حج بودند، در بیروت، نامهای برای همسر باوفای خویش ـ که دومین فرزند را در بطن خود داشتند و در آن شرایط حساس روحی، علیالقاعده از دوری شوی خویش رنجور بودند ـ نوشتند که به یقین، مطالعه آن برای شما نیز همچون ما جالب است و امام را در تراز انسانی کامل و صاحب ابعاد گوناگون میشناساند.
تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است.عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد میگذرد؛ ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم(1). حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.در هر حال، امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یک کشتی فردا حرکت می کند، ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتا تکلیف معلوم نیست، امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم، که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل. از این حیث قدری نگران هستم، ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت. بلکه مزاجم بحمدالله مستقیمتر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت [سیدمصطفی] قدری تنگ شده است. امید است که هر دو(2) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام] و خانمها [مادر و مادربزرگ همسر امام] کاغذی نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قبل همه نایبالزیاره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر [علوی] سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسین بگویید برسانند.
ایام عمر و عزت مستدام . تصدقت . قربانت ؛ روحالله عکس جوف در حال دلتنگی از حرکت نکردن(3)
پینوشت:
1ـ برای عزیمت با کشتی به عربستان برای انجام اعمال حج.
2ـ اشاره به آقا مصطفی و فرزند دیگرشان که در آن زمان، هنوز به دنیا نیامده بود و چند روز پس از نگارش این نامه در زمانی که امام در سفر حج بودند، متولد شد و او را «علی» نام گذاردند. وی در کودکی بر اثر بیماری درگذشت.
3ـ اشاره به نبودن کشتی برای عزیمت به جده
رفقا و بزرگوارانی که در وبلاگ تشریف می آورید و منت به سر من می زارید مطالب بنده رو می خونید، من تصمیم گرفتم تا گرفتن یه نتیجه ای دیگه فعلا در وبلاگ ننویسم، و واقعا هم دیگه نمی نویسم، شرمندم شاید از من گله کنید ولی من مهم هستم یا مطالب ؟ ----- یه چند بیت می نویسم، می رم - برای من دعا کنید، می کنید ؟ مخصوص ها !
تنها ماندم، تنها ماندم
چون آهی بر لبها ماندم -------------------- تنها با دل بر جا ماندم
راز خود به کس نگفتم ---------------------- مهرت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم ---------------- چون غنچه سحر شکفتم
دل من ز غمت فغان بر آرد ------------------ دل تو زدلم خبـر ندارد
خداحافظ تا اون موقع
راستی اینم بشنوید :
ای ساحل آرامشم، سوی تو پر می کشم
از دوریت در آتشم، در آتشم یـــــارا
این روزها ، خیلی روزهای جالب و شایدم اعجاب انگیز رو گذروندم ...
خیلی ها بهم سر زندن ( حالا یا پیام گذاشتند یا فقط مطالب رو خوندند)، دستشون درد نکنه، منت بر سر من گذاشتند،
یه حرفای جالب هم بعضی ها با پیامی که می زاشتند، بهم می زدند ...
بعضی ها هم پی ام می دادند و کلمات زیبا از جانشان به جان ما نثار می کردند ...
حالا چی می گفتند ؟!!!!!
- می گن که تو از طرز نوشته هات و حال و هوای وبلاگت معلومه که عاشق شدی، اونم عاشق یه فرد خاص (عجب!) حالا این هیچ
- می گن که چرا می نویسی توی پیام هات در وبلاگ های دیگه (داداش علی) !!! ، چشم از این بدانید، می نویسم (ابجی علی)
- می گن که چرا بعضی ها توی وبلاگ تو پیام می زارن ( چشم از این به بعد از دور با کاتیوشا دست مبارکشونو قطع می کنیم )
- من واقعا متاسفم که این موردها پیش اومده و فی الواقع دلیلشو متوجه نمی شم!
- کسی از افراد از طرف شخص دیگری پیام داده در وبلاگ و اصلا هم کار خوبی نکرده چون بنده با ایشان ارتباط نداشتم و متاسفانه وجه و آبروی نداشته ما رو برد زیر علامت تعجب !
- شخص دیگری هم بدون نام پیام گذاشتند که بنده آن را حذف کردم، حرفی ندارم جز تأسف
- نمی دونم چه باید کرد جز اینکه بنده کارم شده هر لحظه به وبلاگ سر بزنم! یعنی منم مثل دیگران پیام ها رو بصورت پیش فرض خصوصی بزارم ؟ این درسته که دیگران از نظرات نتونند استفاده کنند ؟ ... پس چرا وبلاگ زدم، همون دفتر شخصی خودم کافی بود دیگه ...
جالبه نه ؟!!!
* باید بگم که عزیز من، بله بنده عاشقم، عاشق زندگی آیندم، عاشق کسی که من می خوام باهاش زندگی کنم و اون در کنار من باشه، عاشق زندگیم، عاشق خودم ...، پس این همه فکر و دست نوشته و کنکاش در یادگیری و تمرین برای زندگی آینده برای چیه؟ خب مگه کسی هم که عاشق نیست این کارو می کنه ؟ یا شایدم بشه اسممو گذاشت دیوانه !
* ببینید دوستان! ، ما در این گروه، گرد هم اومدیم تا بتونیم بخوبی از اطلاعات و تجربیات یکدیگر استفاده و از در کنار هم بودن بهره کافی رو ببریم و دیگر هیییییییییییییییییچ!!!
در پایان باز هم از دوستان گرانسنگ خودم و خانواده فهیم پارسی بلاگ تشکر می کنم که میان در وبلاگ و با نظراشون به بنده درس زندگی می دن و هم رفتارهای منو اصلاح می کنن ، بسیار کار خوبیست و من هم همین رو می خوام/
حق نگهدار! پیروز باشید . . .
* محتاج یک نگاهم *