گروه موضوعی:
زن زندگیمحمد جان بیا چایی آوردم ...
آااااخ خسته شدم، زیاد ایستادم کار کردم کمی کمرم درد گرفته ...
خسته نباشی آقا ...
امروز کارات چطور بود انشاالله خوب انجام شده باشه، پیشرفت کرده باشه ...
چاییت سرد نشه آقا ...
یه چیزی بگم محمد؟
بگو
محمد جان ... چند شبه که مثل همیشه زود نمیای خونه ... می دونی از صبح که می ری دلم می خواد زودتر شب بشه تو رو ببینم؟ ... دلم برات تنگ می شه ...
معمولا شبا دیگه ساعت 8 پیش من بودی ... امیدوارم که مورد خاصی نباشه که مجبور می شی دیر تر بیای ...
ولی بدون که من همیشه هیچ وقت مهربونیای تو فراموشم نمی شه، همیشه دلم با تو اِ ...
محمد ...
جانم؟
محممممد ...
جانم ...
محمد ...
جانم عزیزم ...
دوستت دارم .................................................................................................................................