امروز جمعه است . . .صبح باید بریم منزل یکسی که یکی از دوستان معرفی کردند که ما بریم برای خواستگاری ...
- این خانواده در کاشان سکونت دارند ...
- من خیلی دلم شور می زنه ... خیلی نگرانم ... آخه این چند وقت با مسائل مختلفی روبرو بودم و با افراد مختلف ...
- من که به نظر خودم خیلی از نکات رو دقت می کنم و فکر می کنم که می تونم به موقش عمل کنم حالا که نوبت خودم رسیده و نمی دونم حالا درست می شه یا نه خیلی دلم شور می زنه و اصلا در حال خودم نیستم ...
- راستی! چه جوری می شه مطلع شد که این کسی که می ری خاستگاریش و شایدم می ری برای ازدواج تا همه چی تموم بشه، همونیه که تو قراره باهاش ازدواج کنی ؟ و یه عمر باهاش بمونی و همه چیتون برا هم باشه ؟ خودم الان که دارم می نویسم وحشت سراسر وجودمو گرفته، حالم اصلا سرجاش نیست ...
- الان 1:25 شبه، خوابم نمی بره! صبح زود باید بسمت کاشان حرکت کنیم، راستی چی می شه ؟
- امیدوارم هرچی پیش میاد خیر باشه و منم ...
حالا وقتی اومدم جریانو می نویسم که چی شد
![](http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/1.gif)
یه منبر هم برای این می رم
دعام کنید . . .
* محتاج یک نگاهم *
====================================
نتیجه : رفتم خاستگاری ولی از نظر فرهنگی و منش خانوادگی با هم تفاوت داشتیم و نشد ...
برای اون دختر هم آرزوی سلامتی و یه زندگی سرشار از خوشبختی می کنم و امیدوارم با یه کسی ازدواج کنه که در زندگی به غیر از رعایت اخلاق، معرفت رو فراموش نکنه و مهربون باشه باهاش . . .