این روزها ، خیلی روزهای جالب و شایدم اعجاب انگیز رو گذروندم ...
خیلی ها بهم سر زندن ( حالا یا پیام گذاشتند یا فقط مطالب رو خوندند)، دستشون درد نکنه، منت بر سر من گذاشتند،
یه حرفای جالب هم بعضی ها با پیامی که می زاشتند، بهم می زدند ...
بعضی ها هم پی ام می دادند و کلمات زیبا از جانشان به جان ما نثار می کردند ...
حالا چی می گفتند ؟!!!!!
- می گن که تو از طرز نوشته هات و حال و هوای وبلاگت معلومه که عاشق شدی، اونم عاشق یه فرد خاص (عجب!) حالا این هیچ
- می گن که چرا می نویسی توی پیام هات در وبلاگ های دیگه (داداش علی) !!! ، چشم از این بدانید، می نویسم (ابجی علی)
- می گن که چرا بعضی ها توی وبلاگ تو پیام می زارن ( چشم از این به بعد از دور با کاتیوشا دست مبارکشونو قطع می کنیم )
- من واقعا متاسفم که این موردها پیش اومده و فی الواقع دلیلشو متوجه نمی شم!
- کسی از افراد از طرف شخص دیگری پیام داده در وبلاگ و اصلا هم کار خوبی نکرده چون بنده با ایشان ارتباط نداشتم و متاسفانه وجه و آبروی نداشته ما رو برد زیر علامت تعجب !
- شخص دیگری هم بدون نام پیام گذاشتند که بنده آن را حذف کردم، حرفی ندارم جز تأسف
- نمی دونم چه باید کرد جز اینکه بنده کارم شده هر لحظه به وبلاگ سر بزنم! یعنی منم مثل دیگران پیام ها رو بصورت پیش فرض خصوصی بزارم ؟ این درسته که دیگران از نظرات نتونند استفاده کنند ؟ ... پس چرا وبلاگ زدم، همون دفتر شخصی خودم کافی بود دیگه ...
جالبه نه ؟!!!
* باید بگم که عزیز من، بله بنده عاشقم، عاشق زندگی آیندم، عاشق کسی که من می خوام باهاش زندگی کنم و اون در کنار من باشه، عاشق زندگیم، عاشق خودم ...، پس این همه فکر و دست نوشته و کنکاش در یادگیری و تمرین برای زندگی آینده برای چیه؟ خب مگه کسی هم که عاشق نیست این کارو می کنه ؟ یا شایدم بشه اسممو گذاشت دیوانه !
* ببینید دوستان! ، ما در این گروه، گرد هم اومدیم تا بتونیم بخوبی از اطلاعات و تجربیات یکدیگر استفاده و از در کنار هم بودن بهره کافی رو ببریم و دیگر هیییییییییییییییییچ!!!
در پایان باز هم از دوستان گرانسنگ خودم و خانواده فهیم پارسی بلاگ تشکر می کنم که میان در وبلاگ و با نظراشون به بنده درس زندگی می دن و هم رفتارهای منو اصلاح می کنن ، بسیار کار خوبیست و من هم همین رو می خوام/
حق نگهدار! پیروز باشید . . .
* محتاج یک نگاهم *